بیر بالجه دونیام وار.....دونیالارو ایستمیرم....اوز دونیام منه بسده....
مریم برایم زنگ زده....او رفت بود تئاتر و من نشد که بروم....مثل تمام روزهای زندگیم گرفتار بودم ....گرفتار هیچ ....گرفتار پوچی......توی صدایش هیجان بود.....گفت خوب بود....گفت بازیگرها خیلی خوب نقششان را بازی کرده اند....گفت بین ان ها بازیگر زن خوش درخشیده...گفت زن این اجرا را تقدیم مرد زندگیش کرده.....من برای زن بغض کردم....من به چشم های زن فکر کردم....زن چقدر مردش را دوست داشته که تقدیمش کرده؟....مرد بین تماشاگران بوده ایا؟.....مرد هم شاخه گلی برای زن خریده و انجا بین ان همه تماشاگر تقدیم زن کرده؟....شاید هم بیرون منتظر زن ایستاده و داشته به سیگارهایش پک می زده....یادم افتاد من خیلی وقت است با هیچ زنی همزادپنداری نکرده ام....با هیچ زنی هم حس نبوده ام....هیچ زنی را درک نکرده ام.....مرد چه حسی داشته که زن بالای سن بهترین احساسش را تقدیم مرد کرده؟....یا مرد شانه هایش را با بی خیالی بالا انداخته گفته زن خیلی دارد شلوغ می کند....این کار زن را مسخره کرده.......دلم خاست چشم های زن را ببینم ....چشم هایش چه برقی داشت وقتی این حرف را زده....من دلم احساس زن را خاست زیاد....ان همه ذوق..ان همه عشق را خاست....مریم از برنامه هایش میگوید...از کتاب هایی که از انقلاب خریده....از دوست های جدیدش....از برنامه هایش....از کارش...از همکارش....از شلوغی تهران.....من هنوز به چشم های زن فکر میکنم....
سنن نه ایستریدم....نلر ایتیردم.....گورخما....کول اولدوم یار محبتینن....گورمنم باشوما نلر گتیردین....سیخمه اورگی....اورگی جهنم....آخ سن بورده سن....ایلیک محبتین....سول محبتین....ایلیک محبتین...گل ایچ محبتین.....کول اولدوم....کول اولدوم....داغولدوم.....تورپاخین بیراولده دنیام....بیر بالجه دونیامیدین....بیربالاجه دونیام واریده.....دونیالار ایستمیرم.....اوز دنیام ایستیرم....اوز دنیام منه بسده....
*یه دنیای کوچیک دارم....دنیاها رو نمیخام....دنیای خودم برام بسه....