قانون کشور من را زن ها می نویسند.....
توی کشور من قانون هایست که زن ها نوشته اند قانون هایی که به گواهی تمام تاریخ با جزئیات درست اجرا می شود.....یکی از این قانون ها معاینه بکارت دختر قبل از ازدواج است....شما اگاه باشید که هیچ جنس نری دوست ندارد این کار را بکند چون ذاتا مردها خودشان از نوع راه رفتن دخترتشخیص می دهند....وزنان ابله هستند که نمی توانند دختر را از زن شدنش تشخیص بدهندحتما باید سندی داشته باشند مثل همان سند بردگی که هزار قرن پیش بود الان فقط اسمش عوض شده....(توی ابادی ما دختر را بعد از عقد می برند ازمایش هیچ مردی خبر دار نمی شود جز اقای داماد و او هم اصلا نمی رودچون به غیرت و مردانگی اش بر می خورد و مادرها می روند)...یکی دیگر از این قانون ها تهمت زدن،غیبت کردن بدگمانی و هر گناه دیگری اگر درباره یک زن مطلقه باشد گناه محسوب نمی شود...زنان مطلقه در جامعه ما جذام هایی هستند که باید از ان ها دوری کنیم......یکی دیگر از این قانون ها مرد از هر نوعی که می خواهد باشد خوب است فقط جنسش نر باشد....دختربا هر نوع شخصیت و موقعیت اجتماعی و هر درجه از کمال که میخواهدباشد هیچ ارزشی ندارد بلاخره که باید کهنه بچه بشوردپس وجود نر در زندگی یک دختر یعنی رسیدن به نهایت کمال و خوشبختی ...تمام فیلم هایی که دختر را هلاک شوهر به تصویر کشیده اند را گواه بودن این قانون می گیرم ...زن ها یک قانونی هم دارند زن ها خودشان را ضعیف نشان میدهندهمیشه محتاج حمایت شدن از طرف مردها....مردهای سرزمین من ساده هستند و مهربان برای همین میشوند زورو می ایند به سراغ زن ها تا چتر مهربانی هایشان را بر سر زنان سرزمین من فرود بیاورند...بعد زن ها مردها را باد میکنند....مردها بالاتر می روند....مثل بادبادکی توی هوا این مردهااحساس قدرت می کنند...(یعنی تمام مردها)...اما نخ این بادبادک ها دست همین زن هاست....مردها را هر سمتی که دوست داشته باشند می برند.....همین ها که میگویند ما ضعیفیم... این قانون ها زیاد است من انقدر خسته و غمگینم که ما بقی اش را می گذارم به عهده خودتان اما مهم ترینش اگر روزی به این نتیجه رسیدیم که خدا وجود ندارد....تا به حال باید رسیده باشیم خدایی وجود ندارد (خدای خوبی ها منو ببخش خو؟خدا دارم از درد میمیرم)پس پسرها خدای ما هستند.....پسرها تنها موجود لایق برای پرستش است.....
امروز 21 دی ماه....من پشت میز اداره نشسته ام...غمگینم...نمیدانم دارم دقیقا به چه چیزی فکر میکنم به چه فکر نمیکنم.... چرا اقای صاحب نمی اید؟....به احتمال جنگ توی کشورم.....چرا حقوقم را نمی دهند؟...به نیشتری که خانم همکار با حرف هایش زد....به پیشنهاد بتول....چقدر نگاهش نفرت انگیز بود...چرا نگاه پر از حماقتش یادم نمی رود .... اگر دختری شوهر نکند ایا به زودی میمیرد؟....ایا مرگ وحشتناکی را تجربه خواهم کرد؟......بعد می روم سراغ جک....شایدبا خندیدن حالم خوب شود....غمگین تر می شوم....جک ها درباره دخترهاست....دخترهایی که احمق هستند و عروسک....دخترهاموجوداتی هستند ضعیف.....دختر با هوش فوق العاده پایین.....دختری که هیچ منطقی ندارد.....دختری که بلد نیست نه بگوید به هیچ پسری.....پشت حرف زدنش هیچ فکر و اندیشه ای نیست جز پیدا کردن شوهر.....
فقط و فقط میخاستم همین بند پایین را بنویسم بخدا.....کسی هست من را یاری کند؟
در کشور من باید یک قانونی تصویب شودو اگرکسی این قانون را نقض کند به اشد مجازات برسد.... جرم این قانون شکنی باشد تیر باران....اعدام در ملا عام....باید سنگسار شوند اصلا...بایدقطعه قطعه شود.....این قانون حیاتی ترین قانون زندگی است که حتی نباید با نگاه هم نقض شود...باید نسل این ادم ها را ریش کن کرد.....هیچ احدی حق نداردبه حریم خصوصی و عمومی یک دختر تجاوز کند.... هیچ احدی حق ندارد در زندگی خصوصی یک دختر دم بخت اظهار نظر کند…..اگر کسی بپرسد خاستگار داری یا نه باید به طرز وحشتناکی مجازات شود...کسی حق ندارد خاستگار نامناسب معرفی کند...کسی حق ندارد درباره کوتاهی یا بلندی موی یک دختر اظهار نظر کند.....هیچ احدی حق ندارد....
قانون های بند بالا زیاد است....اما اشک ها دارد می چکد روی کیبورد و من زیادی غمگینم.....با نگاه کردن به بند اول معلوم است که قانون را زن ها می نویسند ومردها به قول شعر های کودکی ام پسرا خمیرن دست بزنیم می میرن....پس من چه خاکی توی سرم بریزم؟....
آی خدا اگر واقعا هستی لطفا اتش جهنمت رابرای ان ها (کسانی که دل دخترکان سرزمینم را با نیشترزبانشان شکسته اند) زیاد کن...