من به پیامبری مبعوث شدم....
توی ابادی که من زندگی می کنم هیچ کاری برای جنس مذکر گناه نیست و عیب ندارد و زشت نیست...اینکه با مال دزدی و مردم بخواهی خانه هزار متری بخری همه تحسین میکنندپسر را با عرضه خطاب می کنند.....اگر با انواع و اقسام دخترها باشد و حتی اگر رابطه جنسی هم داشته باشی مهم نیست و اقای پسر دارد جوانی می کند....اگر چشم هایش هرزه باشد می گوینددختره اومده بیرون که من بر اندازش کنم......شراب خوردن و مست بودن هم که بینشان گم است....حالا بماند که اگر بپرسی پسر تا این وقت شب بیرون چیکار میکنه؟....جواب می شنوی مگه دختره که قبل غروب افتاب خونه باشه جگر ادم را به اتش می کشد......اما اگر دختری بخواهدجلوی پدرش بدون روسری باشد و اعوذ بالله دامن کوتاه بپوشد....دختر(به دلیل لفظ بده این کلمه و حرام بودنش بر زبان من جاری نمی شود) است و....بلند خندیدن از خوردن گوشت سگ هم حرام تر است.....اگر دختری کار کند و بهره هوشی اقتصادی داشته باشد و حالا جانش هم بالا بیاید و با وام و قرض یک پراید مدل 86بخرد می گویند با مردهای شرکت استغفرالله......از خدای دخترها تا خدای پسرها یک خدا فاصله هست....یک خدا...یک خدا....یک خدا......برای دخترها حتی حلال خدا هم حرام است چه برسد به حرامش....خدای پسرها با خدای دخترها فرق دارد؟.......من با این ادم ها زندگی می کنم...کار می کنم...از این ادم ها خرید می کنم...کنارشان راه می روم....هیچ وقت هم نشده به این پسرها حسودی کنم.....من در حرای تنهایی ام به پیامبری مبعوث شده ام......معجزه می خواهید؟..... این همه درد را دوام اورده ام.....باور کنید من پیامبری هستم که برای این همه حماقت و جهل صبر کرده ام و لبخند زده ام. و امید به هدایتشان و خوب شدن اوضاع جهانم دارم.....من دوام اورده ام.....امده ام به هدایت که ای مردم هر چیزی که برای دخترها حرام است برای پسرها هم حرام است....