خدا خنده می زند به چشــم های روشن م

خدا خنده می زند به چشــم های روشن م

از اینجا شروع میکنم
که تو خوبی
نه انقدر خوب که از تو شروع کنم
پس
از انجا شروع میکنم
که خدا خوبست
آنقدرکه چون تو خوبی را خلق می کند
پس اگر هفتصد سال پیش را به یاد نداری
یاتو انقدر خوب نبودی
که خلقت کند خدا...
یا من بلد نبودم شروع کنم....

نبودن هایت را قیچی خواهم کرد

سه شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ق.ظ

گفته بودم موهامو برم کوتاه کنم تا سبک شم.سمانه گفته بود دخترا تا از چیزی ناراحت میشن یا موکوتاه میکنن یا ناخن هاشونو لاک میزنن.من بغض شده بودم.کاش میشد نبودن هایت را مثل موهای بلندم می گرفتم  توی دست هایم و قیچی می کردم.

۹۵/۰۴/۰۸
نبات