دل تنگ م برای خانه ام....
سه شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۰ ب.ظ
بهانه ی نوشتن زیاد دارم و بهانه ی ننوشتن هایم فقط یکی است و آن دلتنگی است.صبح با بغض بیدار شده بودم خواب مرد را دیده بودم با صدای ارامی گفته بود بنویس گفته بودم کلمه ها فرار می کنن نمی تونم دست های م را گرفته بود و گفته بود من می گم بنویس....روزم کشیده بود به شلوغی و خستگی غروب به طعم زغال اخته.پاییز است.پاییز لعنتی....
۹۵/۰۷/۲۷