خدا خنده می زند به چشــم های روشن م

خدا خنده می زند به چشــم های روشن م

از اینجا شروع میکنم
که تو خوبی
نه انقدر خوب که از تو شروع کنم
پس
از انجا شروع میکنم
که خدا خوبست
آنقدرکه چون تو خوبی را خلق می کند
پس اگر هفتصد سال پیش را به یاد نداری
یاتو انقدر خوب نبودی
که خلقت کند خدا...
یا من بلد نبودم شروع کنم....

و قسم به فاطمه....

شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۵۴ ب.ظ

مثل جوانه ی سرما زده ای با نوازش بارقه ای از نور نگاهت جان می گیرم....جان میگیرم وقتی نگاهم کنی...دل م روضه ات را می خواهد.....حجم دلتنگی تان دارد خیلی بزرگ می شود ....دل م می خواهد یک گوشه از شش گوشه از صحن حسین بنشینم و روضه شما را گوش کنم....می شود تمام شود این همه درد...

۹۹/۱۰/۲۷
نبات