قالَ رَبِْ السِّجنُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِمّایَدعُونَنی اِلَیهِ وَِ اِلاّ تَصرِف عَنّی کَیدَ هُنَّ اَصبُ اِلیهِنَّ وَ اَکُن مِنَالجهِلینَ....
یوسف گفت ای پروردگار من زندان نزد من محبوب تر است از عملی که مرا به ان می خوانند و اگر نیرنگشان را از من برنگردانی به ان ها رغبت میکنم و از نادانان می شوم....33یوسف
دلم لرزید....چقدر خوب با تو سخن گفته....چقدرسخت بوده برایش...زندان برای من محبوب تر است.....زندان مگر می شود محبوب باشد برای ادم؟یک جای که پر پروازت را میشکند.....لابد حالش خیلی بد بوده که این جوری با تمام درماندگی اش با تو حرف زده....چقدر صادق بوده با تو....اگر دست هایش را نگیری رغبت میکند به ان ها....تو که اخم نکردی به او وقتی این حرف ها را می زده؟تو خندیده بودی به او و گفتی بودی یوسف اغوشم برای توست....چقدر خوب.عمریست دنبال تو و اغوشت بوده ام....چقدر سختی خدا....دلم می خاست از زبان یوسف با تو حرف بزنم....اما بلد نیستم.....بلدی چشم ها را بخوانی؟؟؟...چشم هایم را بخوان....
+دختر باید چقدر خوب و مهربان باشد که زن برادر بعد از یک هفته بیایداز وقتی در حیاط را باز کند بگوید آجی زهره...اجی زهره من....از پله ها بالا بیاید و تو را محکم به سینه اش فشار بدهد و بگوید واااااااااااااااای چقد دلم برات تنگ شده کجایی دختر پس؟؟؟بعد فک کنی همین دیشب بود که به برادرک گفتی خانمکت کجاست ؟از سر دلتنگی بود که پرسیده بودی.....من هستم یک عدد خواهر شوهر خوب:))عروسمان را زیاد دوست دارم....حتی از برادرک چشم سبز زیبایمان هم بیشتر....
+آی حس های خوب کجاییدلعنتی ها
+حال خوب همین است که اهنگ دختر حمید طالب زاده را بگذاری روی تکرار یک عالم برقصی با گل دخترک وآقا جان نگاهت کند و بگوید تو رو داره میگه ها قند نبات :))
+از وقتی که توی بیان می نویسم حس می کنم از خودم و احساسم کمتر می نویسم....یعنی اصلا نمی نویسم....مگر نه؟شما این طور حس نمی کنید؟
+دیروز دور همی دخترانه بود ....دختر همسایه با یک حس خوبی گفت تو ارزوی خیلیای.....