زندگی همین است؟احیانا روی دیگری ندارد؟مثل روی مهربانی ...خوشی....
لعنت به این زندگی....
خودم را که برانداز می کنم میبینم خیلی دیر شده....برای خیلی از کارها....می ترسم.....انگار کن از دهن افتاده ام درست شبیه به چای سرد شده لب پنجره که از دهن افتاده.....
۲۳ تیر ۹۴ ، ۰۰:۰۹