دارم از خودم دورتر میشم
سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۲، ۰۹:۰۴ ق.ظ
چقد دلم برای نوشتن تنگ شده...
این روزا کلمه هارو خیلی پس و پیش میگم ...مثلا دیگه اینجا مرده هارو نمیکارن؟...گرمی خوردی دهنت تاف زده....اگه خونتون چرخ گوشت داری میتونی قیمه بذاری ...ببین رو برفا چقد کوه نشسته....تمام این هارو او میشنوی و میخنده میگه میخوای ی کلاس ادبیات بری....شنیدنش برام سخته منی که این همه سال دوست داشتم بنویسم....
زن قصه ام هنوز تو ایون خونه ش تو بارن ایستاده و داره هیچ رو نگاه میکنه و سیگار دود میکشه....
هنوز دارم درجا میزنم...هنوز هیچ اتفاقی نیوفتاده و من هنوز دارم تلاش میکنم....
۰۲/۰۶/۲۱